ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

الاغ زبل

اون قدیما که زبلستون هنوز توسعه نیافته بود، جاده ها خیلی باریک بودن و فرآیند توسعه هر روز باعث می شد که جاده ها شلوغ تر بشن، این شلوغی جاده ها گاهی اسباب مزاحمتو برای روستایی ها فراهم می کرد.
یکی از روزای تعطیل تابستونی که همه هوس ییلاق کرده بودن، زبل داشت طبق معمول با خرش از جاده عبور می کرد تا بره پی زندگیش و ناخواسته باعث می شد که ترافیک ایجاد بشه چون بعضیا بچه هاشون دوست داشتن الاغ و از نزدیک تماشا کنن و بعضی موقع ها هم چون راه باریک بود الاغه مانع عبور و مرور بود، خیلی ها هم بوق می زدن و خلاصه رفته بودن رو اعصابه زبل و خرش.
یکدفعه پلیس راه هم سر می رسه و با اون بلندگو های قدیمی که صدای نخراشیده و نا مفهومی ازشون خارج می شد میگه خرکی بزن کنار، آهای خرکی بزن کنار راهو بند آوردی، زبلم که دیگه طاقتش طاق شده بود دم خرشو میزنه بالا میگه شمارشو یاد داشت کن!!!!

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *