ادبیاتنظم شور عشق 5 دی 1398 حمید حاصلی شور عاشقی می زند به دل بوی آب و گل بوی خاک و گل می وزد نسیم بانگ سور و کل باده سر کشم شهد ناب و هل رفته آبرو گشته ام خجل چون دگر عیان گشته راز دل جنگ شده مگر بین عقل و دل محشری به پا گشته چون به دل وعده ای دگر می دهم به دل دلبر من است آنکه برده دل Related posts: بخشایش حال خراب شور عاشقی آواره