ادبیاتنظم

زلف سیاه

زلف سیاهت امشب خواب از سرم ربودست
تا صبح چون که این دل وصف ترا نمودست

غیر از رخ‌ چو ماهت، ما را مهی نبودست
روی سفیدت ای گل، بر عشق مان فزودست

از ناوک نگاهت دلها به لرزه افتند
چشمان نیلگونت چون آسمان کبودست

با ما نکن چنین باز، شیرین زبان طناز
درهای باغ شادی عشق تو چون گشودست

ای نازنین جانی، لبخند تو به آنی
چون آفتاب در شب، غم را ز دل زدودست

یک دم که از خیالت، ما را فراغتی نیست
غافل نیم من از دل مهر تو در وجودست

ای چین گیسوانت، چون چین کوهساران
جوشیده چشمه ساران در دشتی فرودست

ای مرشد سعادت، ای سرو با صلابت
دانی که از ته دل از ما به تو درودست

ما عاشقیم و عاشق از قید من برون است
جانا بدان که مجنون وصف تو را سرودست

با تشکر از دوست عزیزم #سعیدصادقپور @Saiedsad در خصوص اصلاح بیت دوم

#مجنون
@yastoroonDotir

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *