ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

مهمون زبل

یه روز واسه زبل مهمون میاد، زبلم که مهمون نواز، سفره پهن می کنه از این سر تا اون سر، غذا های رنگارنگ می چینه که دیگه نگو، مرغ و مسمی و فسنجون و چلو و پلو.
مهمونش میاد میشینه و زبل شروع می کنه، بخور آقا بفرما، مهمونم می خوره و سیر میشه اما زبل دست بردار نیست هی میگه بفرما بازم از اینا بخور و از اونا بخور و …، مهمون بدبختم تا حد انفجار می خوره، اما بازم زبل بهش تعارف می کنه، اما مهمون که این دفعه دیگه اگرم می خواست دیگه جا نداشت، از خوردن امتناع می کنه.
زبلم بهش میگه بخور بابا نخوری می دم سگ بخوره ها!!!!

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *