نظم

غفلت ز دل

نمی دانم
چه می گویم
چه نالم

وزین مستی
چه می جویم
چه حالم

تو خود باغی و هم گل در گلستان
به مانند  نی ام
اندر نیستان

از این عاشق شدن
هرگز ننالم
وزین بی خود شدن
بر خود نشورم

اگر جان باده و تن جام باده
و گر من ساده و دل راه خانه

چو دل خانه شود
پس کعبه آنجاست
اگر محرم شوی
دلبر هم آنجاست

اسیر خود شدم
در این بیابان
ز دل غافل بدم
دورم ز جانان

اگر دلبر تویی
لیلی که باشد

و گر مجنون منم
راهی نباشد

طواف دل کنم
دل خانه ی توست
که مجنون در جهان
دیوانه توست

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *