يا مهدي ادركني
ای آنـکه ترا
دانـش و اسـرار نهـان اسـت
لطفـت به جــهـان
چون سـیــل روان اسـت
مـولای مـن
آن دلـبر و دلـدار کـی آیــد
آن یاور حق
مونس و غمخوار که با توست
آن نـور دو دیـده
شـه دادار کـی آیــــد
آن نـور دو دیـده
شـه دادار کـی آیــــد
آن عشق من آن
سرور و سالار که با توست
یا رب برسـانـش
که هـمـه والـه و شیـدا
هر کس چو دمی
تشـنـه ی دیدار با اوسـت
می در قدح و ساغر و ساقی
همه جمعند
یا رب
یا رب به سـرا پرده ی عشـاق
که با توسـت
مجنون شدم از دوري يارم
مــجـنـون شــــــدم از دوري يــــــارم
يــا رب
به هــمــان نور
كه بــا توسـت
مهلت ده تو ما را
که همه خسته ز جانیم
نـوشـی بده ما را
نـوشـی بده ما را
ز آن شـهد که بـا تـوسـت