ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

زبل و ماجراهای خدمت ۴

زبل تو زمان خدمت همیشه هم خوش شانس نبوده، مثلا یه روزی با هزار تا دوز و کلک و قایم موشک بازی و بدبختی از دیوار پادگان می پره اون طرف که یک دفعه می بینه یه ماشین جلوی پاش ترمز می کنه و فرمانده پادگان پیاده می شه. الباقیشم که دیگه معلومه، تنبیهی و اصافه خدمت.
زبل اما با این چیزا اصلاح پذیر نبود که، بازم جیم می زد، اتفاقا یه روز دیگه از پادگان رفته بود بیرون و داشت برای خودش می چرخید و خوشحال بود که یهویی می بینه ماشینا تصادف کردن و ملت جمع شدن، اونم می ره ببینه چه خبره اما از شانس بدش از صحنه تصادف داشتن گزارش تلویزیونی تهیه می کردن که اتفاقا همون شب تو اخبار پخش شد. چهره تابلو زبلم مثل سوگلی مجلس اونجا نمایان بود. نه تنها فرمانده پادگان بلکه کل بچه های گردان هم زبلو تو فیلم دیده بودن!!!
این دفعه علاوه بر تنبیهات قبلی پامرغی دور پادگانم براش اضافه کردن.

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *