ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

زبل و رفقای  پیمانکارش

زبل و رفقاش رفته بودن تو کار پیمانکاری و کار و بارشون سکه بود.

یه روز رئیس پرژه میاد بازدید می بینه زبل داره زمینو می کنه و رفیقش پشت سر اون داره زمینو پر می کنه!!

می ره می گه شما کی هستین و چیکار می کنید؟!

زبل می گه من پیمانکاری هم که باید زمین رو بکنه، این رفیقم هم پیمانکاریه که باید زمین رو پر کنه، یه رفیق دیگمون پیمانکاریه که باید لوله بزاره که امروز نیومده، ماهم برای اینکه کارا عقب نیوفته تصمیم گرفتیم کار خودمونو انحام بدیم!!!

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *