ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

زبل و امتحان های دانشگاه

زبل که خیلی اهل درس و بحث نبود بالاخره به اصرار اطرافیان میره دانشگاه.
از قضا میزنه و یه روز به امتحان آخری نمی رسه و غیبت می کنه.
وقتی تو دانشگاه سر امتحان غیبت کنی اگه موجه نباشه یه صفر کله گنده نثار کارنامه ات میشه و معمولا مشروط می شی.
زبلم تصمیم می گیره بره دکتر و گواهی استعلاجی بگیره، دکتر محترم براش می نویسه به دلیل ابتلای به بیماریه اوریون بزرگسالان نیازمند به استراحت بوده است.
می دونید که اگه کسی اوریون بزرگسالان بگیره نباید راه بره چون عقیم میشه، باید فقط یه یک ماهی بخوابه و استراحت کنه. بیماری واگیر داری هم هست.
خلاصه زبل گواهی رو می گیره و میره به طرف اداره آموزش دانشگاه، مسئول آموزش که می بینه زبل بیماری واگیر داره از ترس اینکه خودش و سایر ملت مبتلا نشن، به زبل میگه برو استراحت کن خودم برات انتخاب واحد می کن، فعلا هم لازم نیست بری سر کلاس ها و بعد از طی دوره نقاهت بیا دانشگاه من با استادا هماهنگ می کنم.
کور از خدا چی می خواد؟ دو تا چشم بینا.
زبلم میره صفا سیتی، تا وقتی مدیر آموزش بهش زنگ می زنه که بابا بیا دیگه امتحان ها شروع شد.
سر یکی از امتحان های عملی تو کارگاه، استاد میگه ببخشید شما دانشجوی کلاس من بودی؟ زبلم میگه بله استاد من با آموزش هماهنگ کردم سر کلاسا نیام و آموزشم با استاد هماهنگ کرده و …
استادم یه چیزایی یادش میاد و به زبل میگه حالا چیزیم بلدی؟ میتونی امتحان بدی؟
زبل میگه بعله استاد، امتحان کنید!
استادم می ره بالا سر هر کسی و یه پروژه عملی بهش می ده و می گه شروع کنید.
زبلم خیلی راحت کیف سامسونت رو حائل خودش و استاد می کنه و با یه حرکت فلش مموریش رو میزنه پشت کیس و پروژه ها رو کپی می کنه و بعد نیم ساعت به استاد می گه استاد کار ما تمومه. غافل از اینکه یکی از هم کلاسی های دخترش داره اونو می پاد و بهش چشم و غره می ره.
تا استاد بیاد، تندی به زبل میگه، آهای من به استاد لوت می دم، زبلم که تازه می فهمه سوتیو داده می گه چی می خوای؟
دختره میگه استاد هر نمره ای بهت داد بایس به منم بده. زبل میگه نوزده خوبه نوزده؟
دخترکم در جا می گه اکی.
استاد میاد بالا سر زبلو میگه ببینم کارتو.
زبلم پروژه رو ارائه می کنه استاد خوشش میاد و بهش بیست می ده. بعد رو می کنه به زبلو با کنجکاوی می گه:
ببینم تو کی هستی که آموزش بهت مجوز داده سر کلاسا نری؟
زبلم آب دهنشو قورت می ده و سریع اما در گوش استاد می گه استاد من تو تیم مذاکره کنندگان ۱+۵ هستم!!!
استاد با تعجب نگاش می کنه و با خوش می گه یعنی داره منو اسگل می کنه و همزمانم حواسش هست که زبل خندش می گیره یا نه؟ دوباره میگه اما من تو تلویزیون ندیدمت؟!
زبلم میگه آخه استاد من از عوامل پشت دوربینم و وظایفم محرمانس(مثلا یعنی من کارم تامینه).
بالاخره مخ استاد و میزنه و بهش می گه استاد این دختر خانومو که اونجا پشت اون کامپیوتر نشسته رو می بینید؟
استاد می گه بله چطور؟
زبل می گه ایشون اتفاقا همسر یکی از همکارای منه که ما از دوران خدمت تا حالا با هم بودیم و باهم می ریم سفر. می شه لطفا هر نمره ای که به من دادین به اونم بدین؟!
استاد میگه آخه چرا؟
زبل میگه آخه من با همکارم رغابت دارم، اما الان بفهمه من بیست شدم سر کوفت می زنه به زنش که بیا فلانی همش تو سفره و بیست شده اما تو که همش تو خونه ای بفرما و …
استاد تا میاد حرف بزنه زبل ادامه می ده:
استاد راستش من چند باری با خانوم بچه ها خونشون رفتم و جای خواهرم میمونه اما دستپختش تعریفی نداره از ساعت هشت خونشون بوی غذا میاد اما ساعت یازده شب یه غذای نیم سوخته بد مزه میاره سر سفره و…
استادم خندش می گیره و قبول می کنه. زبلم می گه استاد به تلافی لطفی که فرمودین این دفعه که برم برگردن یه عطر فرانسوی از اروپا براتون سوغاتی میارم.

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *