ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

تلفن همراه زبل

شاید شما الان یادتون نباشه یا شایدم به سن شما قد نده، اما اون اوایل که تلفن همراه اومده بود فقط می تونستی باهاش حرف بزنی، امکان ارسال پیامکم وجود نداشت، گوشیا هم مثل الان اندروییدی و پیشرفته نبود. هر کدومم به اندازه یه پاره آجر بود. پیشرفته ترینش دیگه این اواخر نوکیا ۱۱۰۰ بود. یادش بخیر.
زبلم همون موقع ها بود که اولین تلفن همراهشو می خره، گوشی زبل جدیدترین بود و از آپشنای مهمش هم این بود که وقتی میخواست زنگ بزنه به کسی یا زنگ می خورد چراغ صفحه کلید و صفحه گوشی روشن می شد، اما زبل رفته بود تو کف این که آخه این آپشن گوشیش به چه دردی می خوره؟
از یکی از رفیقاش پرسید فلونی تو میدونی این به چه دردی می خوره؟
رفیقشم شونشو بالا انداخت و گفت من که موبایل ندارم! از کجا بدونم.
یه چند روزی می گذره و زبل رفیقشو می بینه و بهش میگه بالاخره فهمیدم کاربرد این چراغه چیه! رفیقش می گه خوب چیه؟
میگه آها اینو واسه کر و لال ها گذاشتن تا وقتی گوشیشون زنگ می خوره حالیشون بشه!!!
یه چند سالی از اون داستان گذشت، اما زبل هنوز گوشی موبایل عهد بوقش رو داشت که با احتساب مالیات بر ارزش افزوده حدود ده تومنی می ارزید و عادت داشت همه جا اونو با خودش می برد.

یه بار که تو دشستشویی نشسته بود، درینگ گوشیه زنگ می خوره زبلم جواب می ده، بعد که حرفش تموم میشه میاد گوشی را بزاره تو جیبش یک دفعه از دستش سر میخوره میره تو چاهک.
زبلم که هم نمی تونست از گوشیش بگذره و هم بدش میومد دست تو چاهک کنه از نظافتچی کمک خواست. اونم گفت ده تومن میگیرم درش میارم، زبلم چاره ای نداشت و قبول کرد. نظافتچی گفت اول یه زنگ بزن تا مطمئن بشیم هنوز پایین نرفته. زبلم تا زنگ میزنه گوشی درجا می پکه، خلاصه درش میارن و زبل مجبور میشه پونزده تومنم بده تا تعمیرش کنن.
هی از دست این زبل.

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *