ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

آنبولانس زبل

تو یکی از ماموریت های زبل به عنوان راننده آنبولانس باید می رفته یکی رو که انگشت دستش آسیب جدی دیده بوده به سرعت می رسونده به بیمارستان. خیلی سریع و آژیر کشون می ره و مصدوم رو می خوابونه تو آنبولانس و گازشو می گیره به سمت بیمارستان و تندی می پره پایین و در عقب و باز می کنه و می بینه ای دل غافل آش با جاش نیست!!!
درست حدس زدید، مصدوم بیچاره که تو اون حال نمی تونست جایی بره، این زبل بود که سوتی داده بود و درب آنبولانس و درست نبسته بود و برانکارد رو قفل نکرده بود و اون بدبختم پرت شده بود پایین، زبل تصمیم می گیره از همون راهی که رفته بود برگرده و طرفو پیدا کنه، البته پیداشم می کنه و اون مادر مرده رو که حالا پاشم شکسته بود رو بار می کنه و راه میوفته که اینبار یه کامیون حسابی از خجالتش در میاد و باهاش تصادف می کنه.
هیچی دیگه زنگ می زنن دوباره آنبولانس میاد و زبل و مصدوم رو که دیگه الان درد دست و پاش یادش رفته بود و دیگه جای سالم تو بدنش نمونده بود رو به سلامت می رسونه بیمارستان!!!

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *