ادبیاتطنز، زبل و زبلستان

کشفیات زبل

زبل و هم ولایتی هاش که برای اولین بار بود اومده بودن به شهر که از دور چشمشون میوفته به دودکش های کارخانه آجر پزی، تعجب می کنن که آخه اینا دیگه چی هستن؟ از زبل می پرسن زبل تو می دونی اینا چی هست؟
زبل یکمی فکر می کنه و بعد یه ربع بخاطر اینکه کم نیاره می گه اینا چاه بودن برعکس کردن تا خشک بشن.
بعد که وارد شهر می شن چشمشون میوفته به انجیر. بازم میمونن این چیه که انقدر شیرینه و دون دون داره، باز می رن سمت زبل و می گن این چیه؟
زبل بازم فک می کنه میگه:
این شیره بوده مالاندن، خشخاش بهش پاشاندن.

Share

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *